آرداآردا، تا این لحظه: 12 سال و 9 روز سن داره

آلبوم عکس و خاطرات آردا

روز پدر مبارک

آردا جون، باور نمیکنم پدری مهربانتر از پدر تو توی دنیا وجود داشته باشه. پدری که دوش به دوش مادرت ازت مراقبت میکنه و تر و خشکت میکنه. پدری که با اومدنش ذوق میکنی و با حضورش سرشار از شوقی. بابا رحیم، مرد زندگیمون ، روزت مبارک! عکسهای آردا و بابا....  این هم آردا و بابا بزرگ، بابای عزیز و مهربون مامان بهارک. بابا تقی روزت مبارک ...
3 خرداد 1392

نمایشگاه کتاب

آردا دیروز رفته بود به نمایشگاه کتاب   غرفه کانون پرورش فکری، درحال هنر درکردن آقا کتاب برای یکسال دارید ، آیااااااااااااا؟ بیا مامان... خودم انتخاب کردم اینها هم کتابهای خوبی اند ایــــــــــــن همه کتاب، حالا من چطوری انتخاب کنم؟؟؟ بذارید حالا کالسکه ام رو تعمیر کنم بعد بریم این هم آردا و مامان به به ..... خاله ستاره! شما کجا، اینجا کجا این هم از حاشیه نمایشگاه آردای خسته آردای خیلی خسته شام و دسر حسابی بعد از اینهمه گردش این هم چند تا از کتابهای آردا که از نمایشگاه گرفتیم   ...
17 ارديبهشت 1392

روز مادر مبارک

پسر نازنیم، شکایتی ندارم از اینکه  نمیتونم یک دل سیر بخوابم، از اینکه اجازه ندارم وقتی برای خودم داشته باشم، از اینکه نمیتونم با تمرکز کافی کاری انجام بدم، از اینکه وروجکم همش در حال ریخت و پاش هست، از اینکه خونه ای که نیم ساعت پیش مرتب شده، یهو به میدان جنگ تبدیل میشه، از اینکه یکی مثل سایه همش دنبالمه حتی تو دستشویی و حمام، از اینکه یه موش موشک همش آویزون منه و درخواستهای مکرر داره. فقط میخوام بهت بگم خیلی ممنون که هستی! همین که هستی و اجازه دادی من مادرت باشم کافیه آردای عزیزم، افتخار میکنم که مادرت هستم. ...
11 ارديبهشت 1392

آردا روزئولا (roseola infantum) گرفته!

جمعه شب (5 روز بعد از تولد)که از باغ وحش برگشتیم آردا تب کرد،تب شدید بالای 39 درجه! تا سه روز همش داغ بود ولی حالش بد نبود. گفتند که آردا روزئولا گرفته و به زودی دونه میزنه. از دیشب تب تموم شد و پسرم دون دون شد این هم آردای دون دون، البته دونه ها بیشتر هستند و تو عکس مشخص نیست. آردا یک سری عکس خوشگل هم داره که تو یک ماه اخیر گرفته شده آردا و کلی ببعی (یک هفته قبل از تولد در اطراف طالقان) بوستان گفتگو عشق آب بازی ببینید چه میکنه با آدم!!! وقتی آدم انقدر بخوره که نتونه تکون بخوره... "تفاوتهای"  آردا و گارفیلد را پیدا کنید ؟ از مکانها و لوازم مورد علاقه آردا چند تا عکس در...
10 ارديبهشت 1392

تولد زنبوری یکسالگی آردا

تولد یکسالگی آردا، یکشنبه شب 92/2/1 با تم زنبوری برگزار شد. مهمانها: خانواده های دایی بابک، عمه اعظم، عمه سپیده، عمو پیوند و عمو سهند بودند.   اینها عکسهای روز قبل هستند، پرو لباس و آماده کردن عکس برای تم و اما....... روز مهمونی آردا و دوستانش از چپ به راست: هلیا، آردا، نیلیا، آرینا ویزززززززززززززز آها آها........ بیا وسط حالا قر... قر... قر یه خورده هم دستکاری تزئینات حمله به کیک چه جوری ناخنک بزنم کسی نبینه؟!!! واااااااااااااای چرا همه دارند دست میزنن و شکلک درمیارن؟؟!!! در حال فوت کردن شمع بعد از بدرقه مهمانهای رسمی   پذیرایی زنبوری   کی...
5 ارديبهشت 1392

هی دنیا!!!! من یکساله شدم

همه میگن آردا دیگه مرد شدی، یه مرد یکساله! یه مرد کوچولو که میتونه راه بره، بدوه، پله ها رو بالا پایین بره، شوت های هدفدار بزنه و چند تا کلمه ساده رو بگه. این دایره لغات من هست تا روز تولدم: ماما- بابا- مه مه -ایوووو (الو) - ددر- دودود- بای بای- پیشی- میووو- بع بع-  نی نی- توپ- پوف (غذا) - آبو یا سسسسو (آب) - جیز-کوکو (کنترل تلوزیون)- دور(پاشو)- گل( بیا)- گدخ(بریم)- ور(بده)- آت (بنداز)- دیمه (دست نزن) - نه- هیه (بله)- ای واااای و ..... 18 تا دندان دارم و همــــــــــــــــــــه چی میخورم. عاقل تر و البته ترسوتر شدم، از بعضی چیزها میترسم و برعکس به علت بالا رفتن توان بدنم، کارهای خطرناک و خرابکاریهام هم بیشتر شدن. بیشتر دستورات...
3 ارديبهشت 1392

اولین 13 بدر

 13 مون هم به سلامتی بدر شد البته با آفتاب سوختگی فراوان...... اولش که رسیدیم خواب بودم و مامان خیر سرش گذاشت من حمام آفتاب بگیرم کباب 13 بدر سه چرخه سواری زیر آفتاب سوزان بکشید کنار خاکی نشید آخی..... به شما فقط پوست هندونه رسید؟؟؟ وااااااااااااای پسرم از دست رفت چه کیفی هم میکنه پدر سوخته کم کم علائم سوختگی رو لپها ظاهر شد با خوردن آش دوغ، 13 مون کامل بدر شد، ولی تازه معلوم شد چه بلایی سرم اومده. "لبو شدم رفت!" یک عدد آردای بریان این هم فرداش که آثار سوختگی پا برجاست   ...
20 فروردين 1392

نوروز 92

شما یادتون نمیاد، قدیما موضوع انشاء فردای 13 بدر این بود: تعطیلات خود را چگونه گذراندید؟ حالا من میخوام بگم: روز اول عید 11 ماهه شدم و دیگه حرفه ای میدوم و توپ بازی میکنم و شوت میزنم هواااااااایی اینجا کمی قبل از تحویل سال هست من در حال دستبرد زدن به هفت سین! یه عالمه دیگه عکس دارم....... نی نی اون تو رفتی چیکار؟ بیا بیرون بازی کنیم حملــــــــــــــــــــــه تا من لباس بپوشم هفت سین رفت طبقه بالا!!! فکر کردین دستم بهش نمیرسه آخه؟؟؟ دالللللللللللللللللی .... بچه ای که از دیوار راست بالا میره ندیدین؟ بفرمایید، همینجاست! این یکی از کارهای هر روز من در تعطیلات  بود، توپ بازی اون هم سر ظهر! از آب گل ...
20 فروردين 1392

سال نو مبارک

پسرم اولین عیدت مبارک امسال با وجود تو هفت سین ما رنگ دیگری ، عید مان بوی دیگری و آرزوهایمان شکل دیگری داشت. آردای نازنینم ، برای اولین بار برایت آرزو میکنم: امیدوارم که در زندگی فقط با آدمهای خوب روبرو شوی. ...
19 فروردين 1392

اولین چهارشنبه سوری

چهارشنبه سوری در ارومیه باز هم عکس هست... این فیگور من قبل از رفتن به بیرون هست این هم یه عکس دیگه کنار آتش، البته تو بغل مامان تماشای فشفشه بازی بچه های بزرگتر، البته با ترس و لرز! با هر صدای ترقه من هم لرزیدم این هم مراسم "شال سالّاماخ" با پدربزرگ و دریافت تراول از مادربزرگ این هم تخم مرغ رنگی من که پیروز نبرد بود و همه تخم مرغهای بقیه بچه ها رو شکوند   ...
18 فروردين 1392