آرداآردا، تا این لحظه: 12 سال و 16 روز سن داره

آلبوم عکس و خاطرات آردا

هی دنیا!!!! من یکساله شدم

1392/2/3 2:07
نویسنده : مامان بهارک
2,457 بازدید
اشتراک گذاری

همه میگن آردا دیگه مرد شدی، یه مرد یکساله!

یه مرد کوچولو که میتونه راه بره، بدوه، پله ها رو بالا پایین بره، شوت های هدفدار بزنه و چند تا کلمه ساده رو بگه.

این دایره لغات من هست تا روز تولدم:

ماما- بابا- مه مه -ایوووو (الو) - ددر- دودود- بای بای- پیشی- میووو- بع بع-  نی نی- توپ- پوف (غذا) - آبو یا سسسسو (آب) - جیز-کوکو (کنترل تلوزیون)- دور(پاشو)- گل( بیا)- گدخ(بریم)- ور(بده)- آت (بنداز)- دیمه (دست نزن) - نه- هیه (بله)- ای واااای و .....

18 تا دندان دارم و همــــــــــــــــــــه چی میخورم. عاقل تر و البته ترسوتر شدم، از بعضی چیزها میترسم و برعکس به علت بالا رفتن توان بدنم، کارهای خطرناک و خرابکاریهام هم بیشتر شدن.

بیشتر دستورات ساده رو اجرا میکنم، مثل: بیار، بده، ببر، بخور، نخور، بدو و .... مفهوم بسیار از حرفهای ساده رو میفهمم

ادای خنده مامان رو درمیارم و از گریه کردنش ناراحت میشم (مثلا وقتی الکی گریه میکنه تا چیزی رو بهش پس بدم، حتما میدم!)

 آنچه گذشت.......

طی یکسال گذشته ، اولین کارها و اتفاقاتی که برای آردا افتاده را بطور خلاصه به شکل زیر ثبت کرده بودم که یک کپی از آنرا اینجا میگذارم:

 

آردا اول اردیبهشت 91 ساعت 8:30 دقیقه صبح در بیمارستان خاتم الانبیاء توسط خانم دکتر حنطوش زاده متولد شد.

از همان روز اول سر را بالا نگه میدارد و لبخند میزند. از همان هفته اول عروسکهای آویز موزیکالش را تعقیب میکند. از 15 روزگی میتواند با پاها روی شکم مامان بالا برود.

اولین خنده واقعی به مامان در 35 روزگی بود. بین 40 تا 50 روزگی به مدت کمی روی شکم خوابید و اصلا سرش را روی زمین نگذاشت و قادر به تولید اصوات بلند و واضح شده بود. همچنی با ضربه دست و پا اسباب بازیهای تشک بازی را تکان میداد و به بابا هم میخندد. آویز موزیکال همچنان بازی مورد علاقه اوست، وقتی کوکش تمام شد مامان را با صداهای عجیب و غریب صدا میزند.

در 50 روزگی در بیمارستان مفید توسط دکتر غروبی ختنه شد. از همان موقع سرش را مدت بیشتری نگه میدارد و هنگام دمر خوابیدن شانه را هم بالا نگه میدارد.

از 2 ماهگی جغجغه هایش را بدست میگیرد و حداقل 1 دقیقه نگه میدارد و تکان میدهد. به کمک مامان روی مبل مینشیند و تکیه میدهد.اینها یک سری از لغات آردا در 2 ماهگی است:

آگگگگگگگو.... آگووووووووو... غوووووووو.... بووووووووو....بببببب...هـــــــــه.... وووووووو...مَ مَ ......

آردا از 2ماه و یک هفتگی موقع خندیدن جیغ میزند و خیلی بلند میخندد، در 79 روزگی به طور کامل غلت زد و در ٩٠ روزگی برای اولین بار حدود نیم متر سینه خیز رفت.

برای اولین بار در سه ماه و 12 روزگی یه استخون دست آردا دادیم بره حالشو ببره. از سه و نیم ماهگی دکتر هوشگ اختر خاوری تشخیص ریفلاکس گذاشت براش و بعد از سونو گرافی درمان رو شروع کردیم. همون موقع احتمال دادیم آردا به شیر گاو حساسیت داره و مامان رژیم حذف لبنیات رو شروع کرد.

تو ماه چهارم زندگی ، آردا همش دوست داره سرپا باشه و تلاش زیادی میکنه که بشینه، از پاهاش میگیره و خودش رو میکشه بالا. همش در حال ورجه وورجه، شناکردن روی زمین و غلت زدن با دورهای کامل هست... اون هم چند دور!

در پایان 4 ماهگی برای اولین بار موهای آردا را کوتاه کردیم و شروع ماه پنجم با در آوردن دوتا دندان پایین همراه بود. درست 3 شهریور یعنی 4 ماه و 3 روزه بود که سفیدی دندونها دیده شد.

ماه پنجم ماهی پر از تحول بود برای آردا، بعد از دندانها، بالاخره تونست روی چهار دست و پا بایسته و دیگه تا آخر ماه همه خونه رو دور میزد و کنکاش میکرد. از طرفی شروع به خوردن غذاهای کمکی کرد که با خوردن فرنی و حریره بادام شروع شد و تا پایان ماه به سوپ مرغ و گوشت ختم شد. در همین ماه آردا تونست صاف بشینه، اما هنوز خودش نمیتونه بلند بشه و کاملا راحت روروئکش رو میرونه و میتونه مامان رو تو آشپز خونه پیدا کنه.

در چهار و نیم ماهگی میتونه حروف "ب" و "م" و "ن" رو تلفط کنه و اصوات "ماما" ، "مه مه" ، "بابا" ، "به به " ، "آبو" و... رو تولید بکنه. اما هنوز براش مفهومی ندارند. اما معنی "بیا" رو میدونه و با بلند کردن دستها و به بغل پریدن جواب میده و همچین گاهی با اشاره دست و غان و غون کردن میگه " بیا"

در 5 ماهگی فهمیدیم آردا کلا به پروتئین گاوی و چند تا چیز دیگه مثل تخم مرغ آلرژی داره و رژیم مامان سخت تر شد!

آردا با آهنگهای شاد میرقصه... کامل چهار دست و پا میره و خودش بلند میشه میشینه و دوباره دراز میکشه و یا دوباره چهار دستو پا میشه و به گشتن ادامه میده.

در 5.5 ماهگی با مکعبهای رنگی بازی میکنه، سعی میکنه اونها روی هم قرار بده ولی نمیتونه دستهاش رو کنترل کنه اما راحت دست به دست میده و اونها رو به هم میکوبه و صدا درمیاره و لذت میبره.

در همین زمان اولین بار در محیطی قرار گرفته که پله وجود داشت و به راحتی از اون بالا رفت.

یک هفته آخر ماه ششم 6 تا دندون تو دهان آردا جوونه زد و با 2 تا دندون قبلی 8 دندونه شد.

در 6 ماهگی آردا میتونست با کمک اشیاء خودش رو از زمین بلند کنه و کم کم با کمک اونها در6.5 ماهگی راه بره.تمام اتاقها و کنج های خونه رو یاد گرفته و به هر گوشه ای سرک می کشه. تمام قفسه های کتابخانه رو خالی میکنه.

آهنگهای میان برنامه تمام کانالهای تلوزیونی توجهش رو جلب میکنه و با اونها میرقصه مخصوصا من و تو و کانال yumurcak رو که میشنوه هر کجا باشه خودش رو میرسونه به جلوی تلوزیون و اگر هم نزدیک باشه از میز تلوزیون بالامیره و به صفحه تلوزیون دست میزنه.

از طرفی در 6.5 ماهگی علاوه بر دست زدن بای بای میکنه، زبون درمیاره و تمام راههای جلب توجه رو بلده و همچنین با واکر تو خونه راه میره.

میتونه شیشه شور ماشین رو روشن کنه و مراحل رانندگی کردن رو تقلید میکنه.

کمد خودش رو در 7 ماهگی کشف کرده و هی اسباب بازیها رو خالی میکنه و دوباره میچینه. عاشق کانال persian toon هست .با حقله و میله بازی میکنه و حلقه ها رو در میاره و دوباره میندازه. در همین زمان گاهی دستهاش رو ول میکنه و چند ثانیه بدون تکیه به جایی سرپا می ایسته. درست 7 ماه و 20 روزه بود که بدون کمک گرفتن از اشیاء به مدت یک دقیقه سرپا ایستاد.

در 8 ماهگی دندونهای 7-8 رو هم کامل درآورد. از 8 ماه و 10 روزگی بدون کمک گرفتن از چیزی خودش بلند میشه از زمین و سرپا وامیسته و حداقل 1 دقیقه میتونه سرپا بمونه.
بعضی وقتها یک قدم برمیداره ولی اگه چیزی نباشه که بگیره، زود میشینه. خلاصه که دیگه نمی افته، قشنگ بشین پاشو میکنه. از 8 ماه و 15 روزگی سرپا میرقصه یعنی سرپا دستهاشو میچرخونه و گاهی هم دست دست میکنه درحالیکه زانوهاشو هم خم میکنه و بالا پایین میکنه خودشو.

علاوه بر شیشه شور ماشین، چراغها رو هم روشن میکنه.

در همین زمان آردا پستونک رو ترک کرد و یهو تعداد حرفهایی که تلفظ میکنه بیشتر شد، همچنین شبها برای خودش لالایی میخونه و این هم دایره لغاتش در نزدیک 9 ماهگی:

ماما
ام ام : غذا
مه مه: شیر
اومه: آب
بابا
نی نی
دد : ددر
آ آ آ : آتیلا (پسر داییش)
د: بیا (به ترکی)
چند تا هم جیز نا مفهموم میگه:
وَ وَ
یَ یَ
دادا
وووووووووو
آووووووو

8 ماه و 20 روزه بود که با نظر دکتر لیدا عطارد رژیم گاوی آردا شکسته شد و همه چیز به روال عادی برگشت.

9 و ماه و 15 روزه بود که 6 قدم راه رفت و دورزو بعد 8 قدم ولی هنوز میترسه و چون سرعتش پایینه بعد از چند قدم میشینه و چهار دست و پا به سرعت برق و باد حرکت میکنه و دوباره....

درست در 10 ماهگی:

حلقه ها را به ترتیب از بزرگ به کوچک مرتب و سریع در میله میچیند و مکعبهای رنگی را روی هم میگذارد و تکه های لگو را هم به درستی روی هم قرار میدهد.

در هر چیزی از سطل لگو تا شیشه مربا رو برمیداره و درست میذاره روش تا ببنده.

انواع گوشیهای تلفن (موبایل و خانگی) را دم گوشش میگیرد و الو ( ایو ) میگوید.

کنترلهای تلوزیون و ریسیور را برمیدارد و کانالها را عوض میکند، صدا را کم و زیاد و خاموش و روشن میکند.

علاوه بر شیشه شور و چراغ یاد گرفته ضبط ماشین رو روشن کنه و صدا رو کم و زیاد کنه.

آردا 10 ماه و 20 روزه بود که بالاخره 4 دست و پا رفتن رو ترک کرد و کامل راه رفت

در 11 ماهگی میتونه شوت قوی به توپ بزنه و به درستی پرتاب کنه

در 11 ماه و 10 روزگی میتونه بدوه و یاد گرفته از پله ها درست پایین بیاد.

11 ماه و 15 روزگی از دسته مبل میگیره و به درستی میاد پایین

 در 12 ماهگی....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

الهه
3 اردیبهشت 92 2:53
انشالله خدا این فرشته نازنین رو همیشه در سایه مهر خودش سالم و سلامت نگهداره و تو همه مراحل زندگیش موفق باشه. مامان بابای گلش هم خسته نباشند از اینهمه زحمتی که برای آردا جون کشیدند و میکشند
مامان پینار
3 اردیبهشت 92 11:11
تولدت مبارک عزیزم. انشالله تولد 120 سالگیت.
مینا مامی امیرعلی
4 اردیبهشت 92 4:11
تولد یکسالگیت مبارک عزیزم امیدوارم دامادیت رو هم ببینم
مرجان مامان آران
9 اردیبهشت 92 1:07
عزيز دلمممممم قربون حرف زدنت تولدت مباركككك عسلمممممم