آرداآردا، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

آلبوم عکس و خاطرات آردا

این روزها...

آردا حسابی شیطون و فعال شده... و البته کلی هم ددری!   آقای خوشتیپ و خوش اخلاق   یه وقت یادتون نره همه عکسها رو ببینید... تفریحات سالم و کم خرج پیانو سوار این نی برای این بادکنک زیادی بلنده به نظرم  بابا مانکن.... بابا angry bird.... بعد از غذا خوردن و ریخت و پاش و شست و شو......... فرار از لباس پوشیدن! بدون شرح! مگه چیه؟؟؟ چند تا کیسه فریزره خوووووو..... نمیخوام چیزی بسته بندی کنی، همش مال خودمه! کنکاش تو کمد سی دی ها!!! من موندم کی اونجا کشف شده؟؟؟؟؟؟ خوب این هم یه مدل دیگه پوشک 40 هزار تومن؟؟؟؟؟؟ نذاشتی مامان یه هنر در کنه از خودش! حمله به شمع و .........
14 مهر 1391

چند تا عکس از ماه 5

آردا خندان   یه عالمه عکس دیگه در ادامه مطلب... آردا و دوستان..... آتیلا و آرتام و مامان و آردا ملیسا و آردا سدنا، آردا، آسو، طاها آردا و X-BOX آخه چرا؟؟؟؟ آره ننه جون... جونم برات بگه، بچه هم بچه های قدیم! این مامانه که داریم؟؟ آبرو برامون نذاشته! آقا بیا پول بلالها رو بده! عصبانی میشما؟؟؟ لم در مقابل تلوزیون!!! ددر ددر .... ددر.... زووووووود بریم ددر و باز هم ماجرای دندان... خوشحال و شاد و خندانم... ...
28 شهريور 1391

آردا نزدیک چهار ماهگی

آردا چند وقتی بود مریض بود. سه ماه و نیمه بود که دکتر تشخیص ریفلاکس داد و شروع به درمان کرد...   آردا دلش گرفته این عکس تو مسابقه نی نی سایت اول شد. یه عالمه عکس از شیرین کاریهای آردا در ادامه مطلب... آردا جت سوار!!!! این دکمه بود؟؟؟ نه اون یک بود؟؟ نه.... نه مثل اینکه اصل کار یه جای دیگه ست..... آخ جووووووون بالاخره یکی چیزی هم دست من رو گرفت! به اعتراض ادامه میدم تا بالاخره غذا بخورم خانواده سه نفره ما ...
26 مرداد 1391

سه ماه هم گذشت!

کارهایی که تو ماه گذشته کردی زیاد بودند و بزرگ، همینکه غلت زدی، یه کوچولو سینه خیز رفتی عالی بود و الان دیگه حسابی فرز هم شدی. بعضی وقتها کتاب تقویت هوش 3-6 بئاتریس میلتر رو میدیدی که هر دفعه، بدون استثناء، به صفحه چهار که میرسیدیم شروع میکردی به خنده... بلند بلند!!! خیلی دوست دارم ببینم چی میدیدی اونجا غیر از چند تا شکل قروقاطی. از اونها نتونستم عکس بگیرم ولی به زودی یه لحظه شکار میکنم. گاهی هم میشینی روبروی تلوزیون، روی تاب یا مبل و نگاه میکنی، به نظر میاد همیشه خوشت نمیاد از تلوزیون، چون زود رو برمیگردونی و مامان رو صدا میکنی. از مهمترین تفریحات طول روزت هم اینه که مامان دلقک بشه و تو بزنی زیر خنده... بلند بلند... با جیغ و ذوق! طوری...
3 مرداد 1391

دو ماهگی مبارک

الان دیگه یه پسر دو ماهه شدی... دیگه نوزاد نیستی... الان دیگه یاد گرفتی چقدر بخوری که هم سیر بشی و هم بالا نیاری، الان دیگه شبها تا صبح میخوابی و فقط شبهاموقع خواب و صبح موقع رفتن بابا شیر میخوری... خلاصه که کلی آدم حسابی شدی برا خودت. واکسن دوماهگی هم که زدند فقط 1 دقیقه گریه کردی... همین! بقیه عکسها در ادامه مطلب.... یک ساعت بعد از واکسن!!!! چیه مامان؟ منتظری گریه کنم؟ نمیکنم.... نمیکنم خوب... چیه؟؟؟ گریه نمیکنم خووووووووو عکس پاسپورت کاملا جدی و بدون لبخند! هندونه مامان، با اون خنده خوشگلش ای بابا... اگه گذاشتی من بخوابم! بازی...بازی   ...
10 تير 1391

چند تا عکس تا دو ماهگی

اینجا چند تا عکس از روزهای آخر دوماهگی میذارم بقیه عکسها در ادامه مطلب.....   این خنده تو رو با هیچ چی تو دنیا عوض نمیکنم نگاه بی تفاوتت منو کشته اینجا داری با بابا پیاده روی میکنی اینجا هم رفتیم پارک ساعی بعد میگی چرا پستونکیم کردی؟ نخور اون انگشتها رو... باشه بخور... ناراحت شدی چرا حالا؟ وااااااااای خرابکاری کردی؟ غصه نخور عزیز مامان... بابا میشوره خوب! اینجا شبیه مامان هستی اینجا هم شبیه آتیلا (پسر دایی) پهلوان آردا ...
8 تير 1391