در ارومیه
اواسط مرداد ماه به همراه پدر بزرگ و مادر بزرگ رفتیم ارومیه و تا آخر مرداد اونجا بودیم و طبق معمول خونه مامان بزرگ رو ویران کردم.
تو مدتی که اونجا بودم علاوه بر چندین کلمه جدیدی که یاد گرفتم و دیگه حسابشون از دستمون در رفته، میتونم چند تا اسم خاص رو هم تلفظ کنم:
شَ ما: شهین ماما
تَ با: تقی بابا
آتیتا: آتیلا
آتا: آرتام
مَیم: مریم
در ضمن هر وقت نیاز به دستشویی داشتم اعلام میکنم و کم کم دارم آماده میشم تا از دست پوشک خلاص بشم.
این هم یه عکس خوشگل از آب بازی تو حیاط
رختخواب جدید که از مامان به ارث رسیده
خاک بازی بین راهی
مثل همیشه ویرانگری اولش از ریختن بالشها و کوسنها تو وسط هال شروع میشه
اولین بار که اینجا روئیت شدم همه متعجب بودند بعدش دیدند چه راحت از مبل و اپن آشپزخانه بالا میرم
با خاموش و روشن کردن چراغها هم چند تا لامپ منهدم کردم
این هم مدل غذا خوردن ورژن خونه مامان بزرگ!!! روی میز و با 400 تا لیوان
کارتون مورد علاقه: باب اسفنجی
این هم بازی ابتکاری خودم که آرتام رو گیر آوردم هولم بده
شهر بازی فکستنی ارومیه
حالا که به جای دست و صورت، کلا خودم رو اینجا شستم، یه شامپو هم بیار موهامو بشورم
دقیقا منظورم همینه که با اشاره و دد اده میگم ولی کسی گوش نمیده چرا؟؟؟؟؟
یه عکس خوشمزه
برای شروع آب بازی اول استخر رو پر از آب میکنیم
بعد از استخر چاه فاضلاب رو پر میکنیم، حالا به نظرتون کی این تو پر میشه و آب بالا میزنه؟؟؟!!!!
وقتی آب بازی تبدیل به حمام کردن میشه
خطر سقوط که از بیخ گوشمون رد شد!
به به! لطفا آرامش من رو به هم نزنید، دارم آب تنی میکنم و آفتاب میگیرم
شیرجه حسابی
شالاپ شولوپ