آرداآردا، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره

آلبوم عکس و خاطرات آردا

17 ماهگی

یه ماه دیگه گذشت، من هی دارم بزرگ میشم و شیطونتر! البته تازگیها یاد گرفتم برای بعضی کارهام اجازه میگیرم و خیلی از درخواستهام رو میتونم به زبون بیارم. به مامان تو کارهای خونه و جمع کردن ریخت و پاشهام و به بابام تو حمل وسایل کمک میکنم. روزی 650 بار میام میگم "ماسین" "بازی" "باطی" "ور" یعنی اینکه ماشینم رو بیار بازی کنم و باطری هم فراموش نشه که توش بذارید. اسم اعضای بدن رو هم به خوبی تلفظ میکنم. تا چند وقت پیش با بچه ها فارسی و با بزرگترها ترکی حرف میزدم، از وقتی کلاسمون تعطیل شده کلا زدم کانال دو و ترکی حرف میزنم. این روزها داریم میریم کارگاه مادر و کودک "اردیبهشت" که به زودی عکس هاش رو میذاریم. یکی از کلماتی که ساعتها موجبات خنده مامان و با...
2 مهر 1392

مش آردا

اول شهریور مصادف با 16 ماهه شدنم رفتیم مشهد. یه گروه شلوغ از اعضای خانواده مامان: مادر بزرگ مامان، مادر مامان و دو تا خاله ها، مریم دختر خاله مامان، زن دایی مریم، آتیلا و آرتام، من و مامان البته به طور اتفاقی با عمه و مادربزرگ پدری مامان هم همسفر شدیم که خیلی جالبتر شد سفرمون.   این هم یه عکس باحال  مشهدی آردا چند تا عکس تو صحن حرم امام رضا زیارت حرم یاسر و ناصر این هم بقعه یکی که اسمش یادم نیست اسب سواری دم در بقعه چند تا عکس در مکانهای مختلف هتل، مثلا کمد اتاق! آکواریوم تو لابی غذاخوری سوغاتی بی سوغاتی! وقتی همه مشغول خرید بودند، ما هم مشغول این کاره...
10 شهريور 1392

در ارومیه

اواسط مرداد ماه به همراه پدر بزرگ و مادر بزرگ رفتیم ارومیه و تا آخر مرداد اونجا بودیم و طبق معمول خونه مامان بزرگ رو ویران کردم. تو مدتی که اونجا بودم علاوه بر چندین کلمه جدیدی که یاد گرفتم و دیگه حسابشون از دستمون در رفته، میتونم چند تا اسم خاص رو هم تلفظ کنم: شَ ما: شهین ماما تَ با: تقی بابا آتیتا: آتیلا آتا: آرتام مَیم: مریم در ضمن هر وقت نیاز به دستشویی داشتم اعلام میکنم و کم کم دارم آماده میشم تا از دست پوشک خلاص بشم. این هم یه عکس خوشگل از آب بازی تو حیاط رختخواب جدید که از مامان به ارث رسیده خاک بازی بین راهی مثل همیشه ویرانگری اولش از ریختن بالشها و کوسنها تو وسط هال شروع میشه اولین بار که ا...
9 شهريور 1392

بازی بازی

در ماه شانزدهم زندگیم بیشتر از قبل با اسباب بازیها وقت میگذرونم و کمتر به لوازم آشپزخانه و زودپز و ادویه جات گیر میدم. ماشینها و پازلها و لگوها اسباب بازیهای مورد علاقه ام هستند این ماشین شارژی جدیدم هست که خیـــــــــلی باهاش حال میکنم ولی هنوز کامل بلد نیستم برونم و معمولا بابا و گاهی مامان با ریموت کنترلش میکنند عکس من و اسباب بازیهای مورد علاقه این روزهام..... یه ژست خوشگل روی ننو حالا..... پیتکو پیتکو پیتکو نقاشی و تیک تیک تیک با رنگ انگشتی انواع لوازم و پازلهای چوبی نوازندگی با ارف من و لب تابم مزاحم نشید لطفا... خیلی کار دارم دالی بازی خود انگیخته با ماشین کنترلی!!!...
14 مرداد 1392

پا تو کفش بزرگترها کردن!

خیلی وقته که آردا دوست داره کارهای مامان و بابا رو تقلید کنه ولی الان انقدر با جزئیات اینکار رو انجام میده که باعث خنده همه میشه. مثلا نه تنها عینک بابا رو به چشم میزنه، گاهی به شیشه هاش هو میکنه و با دستمال پاکشون میکنه خلاصه که آردا حسابی پا تو کفش بزرگترها  میذاره (مخصوصا باباش) یه عالمه عکس خوشگل و خوشمزه هم این پایین هست تازه تمام کارهای شخصیم رو هم خودم انجام میدم باز هم نمودی از پا تو کفش بزرگترها کردن کلاغ، پر!... گنجشک، پر!... آردا، پر! بـــابـــا کـــــــــــــــــــرم، دوستت دارم دوتا عکس از مراسم رمضان تو پارک لاله که ما هم اشتباهی بر خوردیم یعنی میشه من هم اون کیک رو ...
14 مرداد 1392

15 ماهگی

چندتا از کلمات جدید: سَیاااا = سلام  ایو بَیه= الو، بله پخ بخ پخخخخ= صدای قورباغه قد:81  وزن: 11 همین دیگه! عوضش کلی عکس خوشگل داریم مسواک می زنیم! نون بخرم؟ نفت بیارم؟ جارو بکنم؟ چی باید تعمیر بشه مامان؟ شما فقط نشون بده وای که چقدر خجالتی ام من! وااااای دستگیر شدم آخه این چه کاریه؟؟؟ خیلی خوشگل شده نه؟ هورااااااااااا از این اعصاب خط خطی کن ها بازی میکنم، حرفه ای! خودم میخوام در ماشین رو باز کنم (البته استارت هم میزنم اما چون زیادی خطرناکه عکس موجود نمیباشد) این کلید احتمالا یه چیزهای دیگه رو هم باز کنه چند تا عکس خوشتیپ چند تا عکس خو...
2 مرداد 1392

ددر

آخرین جمعه شب تیرماه مهمون عمه اعظم و همسرش بودیم آردا کلی تجربه جدید کسب کرد، از قایق سواری تا اسب سواری.... ذوق زده شدن آردا از دیدن استخر و کلی "آب" قایق سواری اسب سواری و آشنایی با مقولۀ پیتکو پیتکو از نزدیک این هم چند تا بازی تکراری هوپلی، هوپلی!  آردا عشق جامپر تماشای کفتر کاکل به سر این هم از عمو علی که میزبان امشب بود   ...
2 مرداد 1392

سرزمین عجایب

آردا چهارده ماهه بود که به شهربازی مرکز خرید تیراژه رفت. چیزهایی که به درد آردا بخوره زیاد نبود ولی با اینحال کلی خوش گذروند باز هم عکس داریم...... اینجا محل بازی بچه هاست که چون آردا زیر 2 سال بود راه نمیدادند و به زور و التماس فرستادیمش داخل. آخه میگفتن بچه تون ممکنه نتونه از خودش دفاع کنه  نمیدونستند بقیه بچه ها بعد از ورود آردا باید از خودشون دفاع کنند! این هم آردا خان که طبق معمول سرسره رو برعکس میره بالا این هم از توفیق اجباری مامان این هم یه فروشگاه اسباب بازی تو تیراژه ست، تو فرصتی که مامان اسباب بازی میخره....   ...
2 مرداد 1392

به من رای میدی؟؟؟

دوستان عزیز، میشه همگی، خانوادگی، با هر چند خطی که دارید، کد 420 رو به شماره 20008080200 بفرستید. اگه عکسم رای بیاره برام یه یادگاری خوشگل میشه. موضوع مسابقه نی نی شکمو هست که این عکس انتخاب و تایید شده.   چند تا عکس جدید از تلاشهای مامان برای گرفتن عکس با موضوع نی نی شکمو...     ...
12 تير 1392